روزنامه نگار نوشيروان: درسي براي روزنامه نگاران جوان که به قول مهندس کُردبچه؛ حليم حاج عباس را بي جهت به هم نزنند
آنچه را که امروز (9/28/2020) برمن گذشت؛ دیدم، شنیدم، انجام دادم، نتوانستم انجام دهم و ....

درسي براي روزنامه نگاران جوان که به قول مهندس کُردبچه؛ حليم حاج عباس را بي جهت به هم نزنند

سه دهه است که جامعه شناسان «روزنامه نگاران، کارآگاهان پلیس، مددکاران اجتماعی، دولتمردان، سیاستمداران و افراد دیگر» را تشویق می کنند تا خاطرات پندآموز خود را به صورت مقاله، کتاب و مصاحبه منتشر کنند؛ زیراکه ثابت شده است ارتکاب اشتباه ـ و در دنياي امروز اصطلاحا؛ «سادگي» ـ نه تنها به فرد بلکه به جامعه آسیب می زند و بیان اشتباه و نیز شرح اشتباهات دیگران، چشم اعضای جامعه را باز می کند تا راه را از چاه تشخیص دهند و مرتکب اشتباه نشوند. از آنجاکه کتاب های خاطرات، مخاطبان فراوان یافته اند، از نیمه دهه یکم قرن 21 روزنامه ها هم به جمع آوری و درج خاطرات اشخاص پرداخته اند که طبق آخرین نظرسنجی به طریقه «میدیا ریسرچ»، این مطالب بیش از 90 درصد «مخاطبِ راضي» داشته اند. به عبارت دیگر؛ تقریبا هرکس که روزنامه را به دست گرفته، ستون و یا صفحه خاطرات را خوانده است.
     این نگارنده [مولف اين تاريخ آنلاين] با همین هدف و جلب موافقت نصرت الله معینیان معاون نخست وزير وقت و مسئول انتشارات کشور و راديو، در سال 1341 یک برنامه رادیویی روزانه تحت عنوان «در گوشه و کنار شهر» دایر کرد که پخش آن سه سال ادامه یافت و عبارت بود از مصاحبه با افرادی که اشتباه کرده و برای خود مسئله و دشواری به وجود آورده بودند و با سر و کارشان به پلیس، قاضی، بیمارستان و زندان افتاده بود. گزارشگر برنامه، پرویز یاحقّی آهنگساز معروف بود، بعدا حسين توصيفيان، سياوش آذري، رضا ميرطاهري و ... هم از عوامل اين برنامه پُرشنونده (پُر مخاطب) شدند. همین نگارنده بود که با اصرار، شورای عالی فرهنگ را تشویق کرد که در کتاب های درسی تعلیمات اجتماعی سال چهارم دبیرستان ها (نظام قدیم، اصطلاحا کلاس دهم) روش درست انتخاب کردن زن و یا شوهر (برپایه فرمول دکارت: تعریف جامعه) و نیز انتخاب شغل، محل سکونت، دوست و ... را بگنجاند.
     مخاطبان این نگارنده که در طول بیش از شش دهه نوشته های او را خوانده و نیز شاگردانش در درس تاریخ، درخواست کرده بودند که وبسایت جداگانه ای برای انتشار خاطرات خود و مشاهدات روزانه ایجاد کند که این وبسایت به نام «ژورنالیست نوشیروان» توسط «حميدرضا معين» وب مستر تاريخ آنلاين ايرانيان و روزنامک طراحی و ایجاد شده است و نوشتهِ زير نخستین مطلب آن است و شرح یک تجربه:
    
     در دوران حکومت دکتر مصدق که ایران کاملا سیاسی شده و هیجان داشت، در دوره دوم تحصیلات متوسطه که در «دبیرستان پهلوی شهر کرمان» دانش آموز بودم، افسران توده ای لشکر 7 پیاده (مستقر در پادگان سرآسیاب کرمان) در ساعات فراغت در دبیرستانهای شهر به رایگان تدریس می کردند تا باری از دوش دولت که با لندن و یارانش درگیر مبارزه بود برداشته شود. اینان بودند که مارا با عقاید و انقلاب مائو تسه تونگ (دونگ) در چین آشنا ساختند و متمایل به آگاه شدن از تحولات و رویدادهای چین شدیم.
     در سالهای 1337 تا 1339 ضمن کار در روزنامه اطلاعات و خبرگزاری پارس، چون یک اتومبیل مُسکویچ ساخت روسیه خریده بودم و باید هرماه 610 تومان قسط آن را به کمپانی وارده کننده (متعلق به حاج میرزا عبدالله مقدّم) می پرداختم در یک روزنامه صبح نیز (که مطالب آن عمدتا در شب تنظیم وپس از نیمه شب بدست چاپ سپرده می شد) به صورت حق التحریر سرگرم کار شدم. این روزنامه بعضی اوقات [به خواست ...] به نقل از خبرنگار خود در هنگ کنگ [که چنین خبرنگاری وجود خارجی نداشت] گزارش از بدبختی ها، فقر و فرار چینیان و مقاومت های ضد چینیِ تبتی ها می داد و خبرگزاری ها ـ عموما غربی ـ آنها را نقل می کردند و در سراسر جهان پخش می شدند. یک روز که واسطه کار (آوردن خبرهای خبرنگار جعلی در هنگ کنگ به آن روزنامه صبح) را دیدم و شناختم، به صورت اعتراض از آن روزنامه کناره گیری کردم و جریان را به معينيان معاون نخست وزير وقت و رئیس انتشارات و رادیو کشور (امروزه؛ وزارت ارشاد) درمیان گذاشتم و او ـ روزنامه نگاری نیکنام و پاکدامن ـ به خبرگزاری بخشنامه کرد که اخبار خارجی را از یک منبع ترجمه و نقل نکند و ....
     این حساسیت من نسبت به چین ادامه یافت و روزی نبود که اگر خبری مثبت (دریافتی از خبرگزاری ها) درباره چین می رسید آن را به رادیو ـ تلویزیون جهت پخش ندهم. پیش از ضمیمه شدن رادیو به سازمان تلویزیون در سال 1350، اخبار تلویزیون غیر دولتی را هم خبرگزاری پارس (اينک به نام اختصاري؛ ايرنا) تهیه می کرد. اين مثبت نویسی درباره چين کمونیست تا زمان رفتن ريچارد نيکسون به پکن و به اشاره او (!)، برقراري روابط ديپلماتيک ميان تهران و پکن در اوايل دهه 1970، مغاير سياست دولت وقت بود. يک بار شاه ضمن صحبت هايش (نیمه دوم دهه 1340 = دهه 1960) گفته بود که اين روزنامه نويس ها لا به لاي مطالبشان به سود کشورها و افرادي که ما نمي خواهيم چيز مي نويسند. روز بعد دکتر منوچهر آزمون (معاون وقت وزارت اطلاعات و جهانگردي ـ ارشاد کنوني) مرا خواست و گفت که هدف شاه عمدتا اشاره به امثال شما بود، قبلا هم اين موضوع از مجاري ديگر گفته شده بود. دو روز بعد مهندس کُردبچه سردبير وقت روزنامه اطلاعات (که معاونش بودم) کنار دستم نشست و گفت "مدت ها بود که مي خواستم بگويم که چرا نان خودت را مي خوري و حليم چين را به هم مي زني (مي پزي)، مگر آن دولت برايت چيزي مي فرستد، ما مي دانيم که تو اهل اين کارها نيستي و چین رابطی هم در تهران ندارد. آيا يادت مي آيد که مقامات مربوط با تاکيد خواستند که منوچهر صمصامي (خبرنگار ميز اقتصادي) که دو ـ سه بار به قسمت بازرگاني سفارت شوروي ـ آن هم ـ براي کسب خبر تلفن کرده بود نه تنها از روزنامه اطلاعات بلکه از دنياي روزنامه نگاري اخراج شود، احتياط کن".
     بازهم حريف من نشدند و به نقل و درج اخبار و مطالب مربوط به چین ادامه دادم مخصوصا در سال انقلاب که دست روزنامه نگاران بازتر شده بود (که خودداری از درج، نوعی سانسور بود).
     پس از دایر کردن «تاریخ آنلاین برای ایرانیان www.iranianshistoryonthisday.com» از آغاز قرن 21، که در گوشه و کنار جهان مخاطب دلرد و از آن نقل می شود، درج رویدادهای تاریخساز چین بویژه رویدادهای قرن 20 ادامه یافت.
     دو سال پيش چند استاد ازجمله پژوهشگرانی در آمریکا درباره قدمت مناسبات دیپلماتیک ایران و چین مطالبي گفتند که قول دادم موضوع را با وابسته فرهنگی سفارت چین در تهران در میان بگذارم و بخواهم که ترتیب آشنایی و يا ارتباط تلفني مرا با يک و چند استاد چینی انگلیسی دان در رشته تاریخ بدهد تا اطلاعات بیشتر و دقیق تری درباره مناسبات دو کشور درعهد باستان بدست آورم. در این میان شماری بسيار ازجمله خواهرزاده ام از واردات کالای نامرغوب چینی به کشور و بیکار شدن هموطنان از این بابت نالیدند. برخی افراد هم حرف های دیگری زدند ازجمله اینکه با نقل مطالب از خبرگزاری چین آنان را با آن خبرگزاری آشنا کرده بودم و آنان با مشاهده وبسایت این خبرگزاری [مشاهده وبسایت وقت] دیده بودند که فراتر از مطبوعات اروپايي رفته و عکس نیمه لخت و تصویر مرلین مونرو منتشر می کند ـ شاید که بخواهد به ملل ديگر بگوید نگران نباشید چين همرنگ جماعت است و برخلاف تصور، مائوييست نيست و ساختمان سفارت جمهوری خلق (توده ها) در تهران به جای خیابان فردوسی و يا خيابان انقلاب در نیاوران است و ...
     (در همين زمان در سال 2011) به سفارت چین در تهران تلفن و فاکس زدم تا وقت ملاقات با یکی از اعضای وابستگی فرهنگی را به دست آورم که میسر نشد. تصمیم گرفتم که شخصا به سفارت در نياوران بروم و درخواست خودرا که همانا ترتیبِ آشنایی و يا ارتباط تلفني با يک و یا چند استاد چینی در رشته تاریخ بود مطرح کنم که بسته بود و به من گفتند ساعات کار در آن روز تنها از 2 و نیم بعد از ظهر تا 4 و نیم است! [سفارت کشوری با بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفوس] و بالاخره پس از دو هفته خبر دادند که وابسته فرهنگی نمی تواند به من (یک روزنامه نگار قدیمی، مورّخ، عضو انتخابی پيشين شورای آموزش و پرورش تهران به مدت 7 سال با بيش از 450 هزار رای در انتخابات مهرماه 1351) وقت ملاقات بدهد!. مگر این جهان چندتا روزنامه نگار با بیش از شش دهه کار مداوم در این حرفه دارد؟. این عمل سفارت چین در تهران برایم تجربه شد ـ تجربه ای دیرهنگام. اين مطلب را نوشتم تا درسي براي روزنامه نگاران جوان باشد که به قول مهندس کُردبچه؛ حليم حاج عباس را بي جهت به هم نزنند.

بازگشت به فهرست مطالب...   




 

 

 
 
این ژورنال را از اول شهريورماه 1390 (اگوست2011) آغاز می کنم در دو بخش؛ یک بخش که مربوط به روز است تحت این عنوان  آنچه را که امروز (ذکر تاریخ) برمن گذشت؛ دیدم، شنیدم، انجام دادم، نتوانستم انجام دهم و .... بخش دیگر خاطرات گذشته است ـ خاطرات یک روزنامه نگار در طول 55 سال خبرنگاری، دبیری و سردبیری که داستان واقعی، تاریخ و ازجمله تجربه شخصی هستند، جالب و آموزنده. عنوان این بخش خاطرات گذشته و سپس تیتر مطلب مربوط خواهد بود. امید است که این «تجربه حیات» که نگارنده نمی خواهد با او به گور رود فایده بخش باشد.
متن کامل ...

 






 
 
 
© Copyright 2009   Journalist-Nushiravan.com   All Rights Reserved